Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «باشگاه خبرنگاران»
2024-04-25@01:31:22 GMT

وکالت تام پهلوی به مستشاران آمریکایی

تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۲۸۶۲۵

وکالت تام پهلوی به مستشاران آمریکایی

این روز‌ها که همزمان با چهل و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، بحث وکالت دادن برخی از اینجا رانده‌ها و از آنجا مانده‌ها به ربع پهلوی برای نمایندگی جریان براندازی مطرح شده، نه‌فقط تعداد اندک رای‌دهندگان به کمپین «من وکالت می‌دهم» با وجود در اختیار داشتن لشکر ربات‌ها، این حرکت را به سوژه طنز محافل سیاسی و رسانه‌ای تبدیل کرده بلکه اساساً انتخاب فردی که نماد سلطنت و دیکتاتوری محسوب می‌شود، برای نمایندگی جریانی که داعیه دموکراسی دارد، پیشاپیش مُهر شکست را بر پیشانی این کمپین ثبت کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

«من وکالت می‌دهم»؛ کمپینی که از ابتدا شکست خورده بود

اما از همه این‌ها گذشته، وکالت دادن به فردی که پدر و پدربزرگش، سلطان وکالت دادن‌های آنچنانی به دشمنان و بدخواهان ایران بودند، طنز تلخ روزگار است؛ از وکالت برای شوهر دادن بحرین، دودستی تقدیم کردن کوه آرارات کوچک به ترکیه و واگذاری ناامیدکننده دشت ناامید به افغانستان برای خوشایند اربابان انگلیسی گرفته تا سند زدن حوزه نظامی ایران به نام یانکی‌ها با وکالت تام دادن به مستشاران آمریکایی. اسناد تاریخی به جای خود، خوشبختانه شاهدان این وکالت آخری، همچنان حی و حاضرند و می‌توانند راوی این فقره از خیانت‌های رژیم پهلوی باشند. اگر شما هم مشتاقید از کم و کیف وکالت تام پهلوی به مستشاران آمریکایی مطلع شوید، با ما در مرور اجمالی خاطرات پیشکسوتان نیروی هوایی از روز‌های تحقیرآمیز خدمت در ارتش زیر سایه سنگین درجه‌داران آمریکایی همراه باشید.

پای مستشاران آمریکایی از کی به ایران باز شد؟

قبل از ورق زدن دفتر خاطرات قهرمانان پرافتخار ایران، بد نیست سرکی بکشیم به متون تاریخی و ببینیم از کی پای مستشاران آمریکایی به خاک کشورمان و تشکیلات نظامی ایران باز شد. یک گشت و گذار سریع در تاریخ معاصر، نشان می‌دهد تبعید رضاخان به جزیره موریس و انتخاب فرزندش به جای او در شهریور ۱۳۲۰، سرآغاز قدرت گرفتن آمریکایی‌ها در دربار ایران بود.

عکسی منتسب به ورود یکی از اولین گروه‌های مستشاران آمریکایی به ایران

آمار‌های ثبت شده در روزنامه‌های ایران گواهی می‌دهد نفوذ آمریکایی‌ها در ارکان حکومت ایران ازجمله سیستم نظامی و ارتش آنقدر سریع بود که تعداد مستشاران آمریکایی در ایران تا سال ۱۳۳۸ به ۱۲۰۰ نفر رسید. رشد قارچ‌گونه نظامیان آمریکایی در کشورمان به همین ترتیب ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۵۰ به ۱۶ هزار نفر و در سال ۱۳۵۴ به ۲۴ هزار نفر افزایش پیدا کرد! به گفته محققان، سال ۱۳۵۲ را باید نقطه اوج این جریان دانست چراکه روند ورود مستشاران آمریکایی به ایران در این مقطع شتاب گرفت تا آنجا که تعداد این درجه‌داران آمریکایی تا پیش از پیروزی انقلاب به ۳۵ هزار نفر رسید؛ یعنی چیزی حدود ۳ تا ۴ لشکر!

 

با اجازه جناب مستشار، به ژاندارمری سلاح بدهید!

اما سرِ نخ این افزایش ناگهانی در جمعیت مستشاران آمریکایی را که بگیریم، به حضور یک چهره شناخته‌شده در ایران می‌رسیم؛ «ریچارد هُلمز». او که به مدت ۷ سال ریاست سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) را برعهده داشت، در فروردین سال ۱۳۵۲ سفیر آمریکا در ایران شد. جالب است بدانید برادر هلمز در سوییس، همکلاسی محمدرضا پهلوی بود. خلاصه شروع فعالیت رییس سابق سیا در ایران، همان و صعودی شدن تعداد مستشاران آمریکایی در ایران، همان.

درباره میزان وابستگی ارتش رژیم پهلوی به آمریکایی‌ها، یکی از افسران ارتش روایت قابل تاملی دارد. او می‌گوید: «پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در یکی از پادگان‌های ارتش نامه‌ای از ژاندارمری مشاهده کردم که در آن از ارتش درخواست شده بود ۵ عدد خمپاره به ژاندارمری واگذار شود. نکته مهم اینکه در ذیل این نامه پاراف شده بود که "در صورت موافقت مستشار نظامی (افسر آمریکایی)، خمپاره‌ها به ژاندارمری تحویل داده شود"!»

جمعی از مستشاران آمریکایی در ایران

حقوق مستشاران از جیب مردم ایران پرداخت می‌شد!

برای اینکه بیشتر به ابعاد حضور مستشاران آمریکایی در ایران پی ببریم، خوب است به صحبت‌های «قاسم تبریزی»، پژوهشگر تاریخ معاصر رجوع کنیم. او در این باره می‌گوید: «مستشاران نه‌فقط در حوزه نظامی بلکه در تمامی ارکان کشورمان حضور داشتند؛ از سازمان بودجه و بخش کشاورزی تا سیستم آموزشی و... برخی از مستشاران با خانواده‌هایشان در ایران حضور داشتند که تعدادشان در مجموع چیزی حدود ۶۰، ۷۰ هزار نفر برآورد می‌شود. نکته مهم این است که حقوق مستشاران توسط ایران و از محل بودجه مردم پرداخت می‌شد و هزینه آن‌ها در سال ۱۳۵۶ بیش از هزینه پرسنل نظامی ارتش ایران بود!» بد نیست بدانید بنابر قولی، هزینه مستشاران آمریکایی در سال ۵۶، بالغ بر ۱۷۰ میلیارد ریال بود!

ژنرال گاست، رئیس مستشاران آمریکایی در ایران

این محقق در ادامه با اشاره به قواعد استخدام مستشار خارجی در عرف بین­ الملل، اضافه می‌کند: «براساس قرارداد وین، هر کشوری برای تغییر و تحول و به دست آوردن تخصص می‌تواند مستشار استخدام کند. طبق این قرارداد، یک دولت می‌تواند به‌طور مثال اعلام کند که "ما در حوزه کشاورزی به یک یا چند متخصص خاک‌شناسی برای مدت دو سال و با این حقوق نیاز داریم، به‌شرط اینکه دانش و تجربیات خود را به متخصصان ما منتقل کند. "، اما آمریکایی‌ها درخصوص ایران طبق این قرارداد عمل نکردند. ژنرال «گاست»، رئیس مستشاران آمریکایی در ایران بود. او انتخاب می‌کرد چه‌کسانی و با چه تخصصی به ایران بیایند. ایران تنها موظف بود حقوق آن‌ها را پرداخت کند و هیچ حق انتخابی نداشت.

 

در عمل هم، مستشاران در ارتش ایران و در هر سازمان و وزارتخانه‌ای، برنامه‌ریز بودند. نیاز‌ها را نه دولت ایران بلکه مستشاران ارزیابی می‌کردند. یعنی برخلاف اینکه مستشاران باید در سطح تاکتیکی نقش داشته باشند و کمک کنند، در ایران مستشاران آمریکایی در سطح راهبردی نیز اظهارنظر می‌کردند. نهایت ذلت در دوران حسنعلی منصور رقم خورد که لایحه کاپیتولاسیون به تصویب رسید. لایحه‌ای که طبق آن، آمریکایی‌ها در کشور ایران امنیت و مصونیت کامل داشتند...»

آمریکایی‌ها می‌گفتند اجازه ندارید به تجهیزات هواپیما دست بزنید!

اما اگر می‌خواهیم درک درستی از تأثیر حضور مستشاران آمریکایی در ارکان نظامی ایران داشته باشیم، باید به سراغ مردانی برویم که خوانده‌ها و شنیده‌های تاریخ‌نویسان را دیده‌اند. امیر سرتیپ خلبان «سید اسماعیل موسوی» که در رژیم پهلوی عهده‌دار مسئولیت پایگاه‌های دزفول، بوشهر و تبریز بود، یکی از همین قهرمانان است. او که بعد از طی دوره‌های آموزش خلبانی در نیروی هوایی، برای دوره تکمیلی خلبانی به آمریکا رفت و به‌عنوان یک نیروی متخصص به کشور بازگشت، درباره چگونگی حضور مستشاران آمریکایی در نیروی هوایی دوران پهلوی اینطور می‌گوید: «مستشاران آمریکایی اصولاً در بحث مدیریت کلان ارتش ایران کار می‌کردند و در گردان‌های پروازی هم بودند.

درخصوص بحث‌های مستشاری، آن‌ها در قالب قرارداد‌هایی که می‌نوشتند، تعیین می‌کردند که مثلاً در بحث فنی، ما در چه حدودی حق داریم ورود کنیم. در این زمینه، ما ۳ رده داریم؛ خط، پایگاه و دپو. در خط پروازی، رفع اشکالات سطحی هواپیما مثل پنجره و مخزن بنزین انجام می‌شود. تعمیرات یک رده بالاتر باید در سطح پایگاه انجام شود که مثلاً موتور هواپیما را پیاده می‌کنند و به جایش برمی‌گردانند. رده سوم تعمیرات هم باید در دپو بررسی شود. در قراردادهایشان می‌گفتند بقیه قطعات باید به کارخانه برود و اجازه تعمیر نیست.

آموزش افسران نیروی هوایی توسط مستشار آمریکایی بدون کار عملی!

یک قطعه‌ای در هواپیما وجود دارد به نام "CADC" که عبارت است از مرکز کامپیوتر‌های کل سیستم‌های هواپیما. مستشاران آمریکایی می‌گفتند: «طبق قرارداد، نباید به این دست بزنید. این را باید بفرستید آمریکا.» مستشاران بیشتر باید‌ها و نباید‌های قرارداد‌ها را نظارت می‌کردند و بر همین اساس، بسیاری از قطعات هواپیما بدون باز شدن به ستادی در مهرآباد می‌رفت و به آمریکا فرستاده می‌شد و بلافاصله قطعات جایگزین برمی‌گشت!»

بیگانگان رفتند، باور کردیم خودمان می‌توانیم

خب با این اوصاف، حتماً این سئوال پیش می‌آید که نیروی هوایی بعد از پیروزی انقلاب، چطور نیاز‌های فنی خود را رفع و رجوع کرد؟ امیر سرتیپ موسوی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در مسئولیت‌های مهمی ازجمله معاونت عملیات نیروی هوایی و معاونت عملیات و بازرسی پدافند غیرعامل خدمت کرده، در جواب می‌گوید: «در آستانه انقلاب و در زمان نخست‌وزیری بختیار، آمریکایی‌ها قرارداد‌های ما را یک طرفه لغو کردند. به این ترتیب، نه‌تن‌ها دارایی‌هایمان از دستمان رفت بلکه بدهکار هم شدیم. خب، چون قراردادهایمان با آمریکا فسخ شده بود، شرایطی ایجاد شد که باید خودمان تعمیرات را انجام می‌دادیم. دست به کار شدیم و توانستیم. آنجا به همه ثابت شد که اساساً از ابتدا هم ما خودمان می‌توانستیم قطعات آسیب‌دیده هواپیما را تعمیر کنیم، اما آمریکایی‌ها اجازه دست زدن به آن‌ها را به ما نمی‌دادند.»

ستوان آمریکایی، انگشت ما را می‌گرفت و می‌گذاشت روی دکمه شلیک موشک!

با مرور صحبت‌های موسپیدان ارتش که با وجود شایستگی‌های تخصصی‌شان، به دلیل سیطره آمریکایی‌ها بر تشکیلات نظامی ایران، هرگز فرصت عرض اندام و اثبات توانمندی‌هایشان را در رژیم پهلوی پیدا نکردند، کم‌کم پاسخ یک سئوال همیشگی، آشکار می‌شود. اینکه چه عاملی باعث شد نیرو‌های نظامی که اصلی‌ترین پشتوانه رژیم پهلوی بودند، در جریان مبارزات انقلاب به حکومت پشت کردند و به صف مردم ملحق شدند؟ یکی از بهترین پاسخ‌ها برای این سئوال را می‌توانیم در مرور خاطرات سرهنگ دکتر «خسرو جهانی»، افسر بازنشسته پدافند هوایی پیدا کنیم؛ آنجا که می‌گوید: «بس که ما را نادیده می‌گرفتند! در دوره پهلوی، ارتش ما، به‌صورت مستشاری اداره می‌شد. یعنی چه؟ یعنی به امثال من که تحصیلکرده علوم نظامی بودیم، اجازه نمی‌دادند اقدامات عملیاتی، اجرایی و لجستیکی را انجام دهیم، چون در حکومت پهلوی ۵۱ هزار مستشار نظامی از کشور‌های غربی به‌ویژه آمریکا به ایران آمده‌بودند و تمام امور اجرایی را در دست داشتند.

یکی از خلبانان ایرانی در کنار معلم پروازش در دوره آموزشی در آمریکا

خود من، بعد از استخدام در رسته پدافند هوایی و قسمت رادار، برای گذراندن دوره تخصصی موشک «هاگ» به آمریکا اعزام شدم و بعد از ۸ ماه شرکت در دوره‌های آموزشی دانشگاه «فورد بلیس» تگزاس، به‌عنوان شاگرد اول در زمینه ۲ تخصص تاپ عرصه پدافند فارغ‌التحصیل شدم. وقتی به ایران برگشتم، همه وجودم پر از انگیزه بود، چون مجهز به مهارت و تخصصی شده بودم که به کمک آن می‌توانستم هر هواپیمای متجاوزی را که در آسمان کشورم پیدا می‌شد، با موشک هدف قرار دهم. اما هرگز چنین فرصتی به امثال من داده نشد. شاید بپرسید چرا؟ چون وقتی یک سیستم موشکی از آمریکا خریداری می‌شد، ستوان‌های آمریکایی هم برای نصب و راه‌اندازی آن دستگاه به ایران می‌آمدند. نوبت به آزمون عملی برای شلیک موشک هم که می‌رسید، ستوان آمریکایی در اتاق کنترل و عملیات، انگشت ما را می‌گرفت، می‌گذاشت روی دکمه و برای شلیک فشار می‌داد! یعنی حتی اجازه نمی‌داد ما خودمان شلیک کنیم! و به همین سادگی به ما القا می‌کرد: "شما نمی‌توانید. "

خب، وقتی انسان احساس کند با وجود تمام استعداد‌ها و توانمندی‌هایش، باز هم او را نادیده می‌گیرند، اجنبی را به او ترجیح می‌دهند و به او فرصت خدمت به کشورش را نمی‌دهند، کاسه صبرش لبریز می‌شود...»

مقام‌های سفارت و ژنرال‌های ارشد گروه‌های مستشاری آمریکا

آمریکایی‌ها گفتند: «یک ماه دیگر التماس می‌کنید برگردیم»؛ ۴۴ سال است منتظرند...

انقلاب اسلامی مردم ایران که پیروز شد اما، ورق برگشت. بعد از عمری آرزو برای ایستادن روی پای خود و بی‌نیاز شدن از بیگانگان، حالا آقای خودمان شده بودیم. اینطور بود که از نانوا و کارگر و کارمند تا افسر و درجه‌دار ارتشی، همه فهمیده بودند از این به بعد، هر گلی بزنند، به سر خود زده‌اند. پس پاشنه‌های همتشان را ورکشیدند برای کار و تلاش. برای ارتشی‌هایی که حدود نیم قرن زیر سایه نظامیان خارجی به استضعاف کشیده شده بودند، وضعیت جدید کمی نگران‌کننده بود. در خاطرات جناب سرهنگ، بیم و امید‌های مقطع پس از پیروزی انقلاب، به خوبی به تصویر کشیده شده است: «انقلاب که پیروز شد، امام خمینی دستور دادند آن چند ۵۱ هزار مستشار نظامی آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی به کشور‌های خودشان برگردند.

راستش را بخواهید، از نظر ما اتفاق وحشتناکی بود! می‌دانید چرا؟ چون تا آن موقع، آن مستشاران خارجی به ما اجازه نداده‌بودند هیچ‌گونه کار عملیاتی انجام دهیم. تمام فعالیت‌های تعمیر و نگهداری و قطعه‌رسانی در نیرو‌های مسلح ما توسط خودشان انجام می‌شد. آن‌ها اینطور به ما باورانده بودند که اگر نباشند، هیچ‌کاری از ما برنمی‌آید. یک افسر معمولی آن‌ها، سردار‌ها و تیمسار‌های ما را به هیچ می‌انگاشت. حتی یک درجه‌دار معمولی آمریکایی، به فرمانده پایگاه ما ارجحیت داشت و چند برابر نیرو‌های خبره ما حقوق می‌گرفت.

خلاصه بعد از دستور امام، مستشاران آمریکایی با غرور و اطمینان خاصی به ما گفتند: "ما می‌رویم، اما یک ماه دیگر، وقتی زیر بار کار‌های عملیاتی درمانده شدید، دوباره از ما می‌خواهید برگردیم. " این حرف، یک احساس رعب و وحشتی در ما ایجاد کرد، اما به مدد نَفَس الهی امام خمینی، خودمان را باور کردیم و روی پای خودمان ایستادیم و هرگز به هیچ نیروی خارجی نیاز پیدا نکردیم. حالا به جای آن ۵۱ هزار مستشار نظامی خارجی، بیش از ۵۰ هزار متخصص و دانشجوی علوم نظامی داریم که در اتاق‌های فکر و سایت‌های موشکی مشغول طراحی و تولید و نوآوری‌اند.

من بپرسید، قیاس تجهیزات و اقتدار امروز نیرو‌های مسلح ما با قبل از انقلاب، اساساً گناه است! امروز، قرارگاه‌های پدافندی ما با تکیه بر سیستم‌ها و تجهیزات تجهیزات پیشرفته‌ای که خالقش، نیرو‌های زبده ارتش و سپاه و دانشگاهیان متخصص هستند، نه‌فقط آسمان ایران بلکه تمام آسمان منطقه را با قدرت زیرنظر دارند. همان موشکی را که در زمان جنگ به بهای میلیارد‌ها تومان به ما ندادند، نیرو‌های خبره ما به وفور ساخته و حتی کیفیت و بُرد آن را هم ارتقا داده‌اند. واقعیت این است که ما اگر یک دهم تجهیزات نظامی را که الان داریم، اگر در اول انقلاب داشتیم، یقین بدانید صدام به کشور ما حمله نمی‌کرد یا حملاتش کارگر نمی‌افتاد و ادامه پیدا نمی‌کرد. اما متاسفانه ما حتی سیم خاردار و گونی برای سنگر درست کردن نداشتیم! اما در جمهوری اسلامی، همه آن نداشتن‌ها را که تهدید بود، به فرصت تبدیل کردیم.»

منبع: فارس

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: رژیم پهلوی آمریکا مستشاران آمریکایی در ایران پیروزی انقلاب آمریکایی ها انقلاب اسلامی مستشار نظامی نظامی ایران نیروی هوایی رژیم پهلوی هزار نفر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۲۸۶۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

درباره اولین شهید ترور جمهوری اسلامی ایران

امروز، ۳ اردیبهشت مصادف است با چهل‌ ‌و پنجمین سالروز شهادت سید محمد ولی قرنی، شخصیتی که نه‌تنها در تثبیت موقعیت ارتش در نظام جمهوری اسلامی نقش کلیدی داشت، بلکه با شهامت و ایستادگی در مقابل طرح‌هایی که در جهت فروپاشی ارتش مطرح می‌شد، که در پشت این قضیه دست آمریکا بود، به ارتش هویت داد. به همین خاطر خاری در چشم دشمنان شد و او را به شهادت رساندند.

زندگی نامه شهید قرنی

‫شهید قرنی سال ۱۲۹۲ خورشیدی، در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. پدرش، میرزا آقاخان از مدیران مخابرات تهران بود. وی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان گل‌بهار اصفهان و تحصیلات متوسطه‌اش را در دبیرستان دارالفنون در تهران آغاز کرد و در دبیرستان نظام ارتش به پایان رساند. در سال ۱۳۰۹ وارد دانشکده افسری شد و در سال ۱۳۱۳ با درجه ستوان دومی، در رسته توپخانه فارغ‌التحصیل گردید.

فعالیت‌های قرنی قبل از انقلاب ۵۷

قرنی به علت شایستگی و کاردانی، رتبه‌های نظامی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و در آخرین مرحله پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، با درجه سرتیپی در راس رکن دوم ستاد ارتش قرار گرفت و تا ۲۰ بهمن ۱۳۳۶ در این سمت بود. در زمان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، فرمانده نظامی تیپ گیلان بود.

بر پایه اسناد موجود، خرده‌گیری سیاسی قرنی علیه حکومت سرسپرده محمدرضا شاه پهلوی، مهره استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و صهیونیسم بین‌الملل، از پایان ۱۳۳۵ و در دوران نخست‌وزیری حسین علاء آغاز شد. در این دوران، جایگاه سیاسی قرنی در چارچوب انتقاد از دولت‌های وقت بود و این انتقاد، با نخست‌وزیری منوچهر اقبال در فروردین ۱۳۳۶ بالا گرفت.

قرنی در مهرماه ۱۳۳۶ به درجه سرلشکری رسید که این امر نشانگر اعتماد محمدرضا پهلوی به او تا این تاریخ می‌باشد. در ۲۰ بهمن ۱۳۳۶ وی که با درجه سرتیپی در جایگاه رکن دوم ستاد ارتش بود، با به دست‌آوردن عنوان معاون دوم ریاست ستاد ارتش، از سمت یاد شده، برکنار و در ۲۶ بهمن ۱۳۳۶ از جایگاه پایانی نیز کنار گذارده شد.

آغاز فعالیت‌ سیاسی

مبارزه سیاسی عمل‌گرایانه سپهبد قرنی از ۱۳۳۶ آغاز شد. او در دوران خدمت، به فساد مالی در درون ارتش پی برد و در رایزنی با گروهی از همفکران و همکاران، خود را برای اصلاح این وضعیت شروع نمود. برای اینکار، در ۱۳۳۶ هنگامی که ریاست رکن دوم ارتش را به دوش داشت، طرح کودتایی را برای براندازی تاج و تخت محمدرضاشاه پهلوی ریخت که افشای آن، به دستگیری وی در هشت اسفند ۱۳۳۶ انجامید.

پس از روشدن سندهایی درباره نقش آمریکا در این ماجرا و دستگیری قرنی، وی در ۳۱ تیر۱۳۳۷، از ارتش شاهنشاهی اخراج گردید.

قرنی در هشتم آذر ۱۳۳۹، پس از گذراندن ۲ سال و ۸ ماه زندان، آزاد شد. پس از آزادی، از ۱۳۴۱ کوشش خود را علیه حکومت بیگانه ‌دوست پهلوی پررنگ‌تر ساخت. برپایه گزارش ساواک، در این دوره از فعالیت قرنی که تا انقلاب اسلامی دنبال گردیده است، هیچ ردپایی از ارتباط وی با آمریکا موجود نیست.

قرنی و انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره)

همزمان با آغاز مبارزه سیاسی حضرت امام خمینی(ره) علیه حکومت دست‌نشانده شاهنشاهی پهلوی، آمریکا و اسرائیل و همچنین دلبستگی محمدولی به خواندن کتاب‌های سیاسی و مذهبی، او را به گرد شاگردان جنبش اسلامی امام(ره) وارد کرد.

در همین راستا، به چهره‌های مذهبی؛ همچون آیت‌الله سیدمحمود طالقانی و آیت‌الله سید محمدهادی میلانی نزدیک می‌گردد. به زودی پیوندهای قرنی با آیت‌الله طالقانی، دیدار وی با آیت‌الله میلانی در جریان قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲و حضورش در برخی نشست‌های مذهبی فاش شد.

ساواک، در پنجم دی‌ماه ۱۳۴۲، او را به همراه شماری دیگر دستگیر کرد. پس از دستگیری، برخورد حکومت ساواک با قرنی خشن بود. او به مدت ۹ ماه در زندان انفرادی به سر برد. سپس، در دادگاه نظامی به سه سال زندان محکوم شد و تا ۲۰ آذر ۱۳۴۵ در زندان بود. از این زمان تا واپسین روزهای دستگاه حاکم پهلوی، پیوسته ساواک قرنی را می‌پایید.

وی از نظر گذران زندگی، سخت در تنگنا افتاده بود. گزارش ساواک، پس از رهایی قرنی از زندان، نشان از آن داشت که او مبارزه را از سر گرفته است. از این رو، در ۱۴ خرداد ۱۳۴۶، تیمسار حسین فردوست، جانشین ساواک، شهید قرنی را فراخواند و به وی چنین یادآوری شد: «شما فعالیت‌های مشکوکی دارید و لازم است از این قبیل فعالیت‌ها خودداری نمایید.»

دریافت درجه سرلشکری با حکم امام خمینی(ره)

بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، یعنی روز ۲۳ بهمن، سرلشکر قرنی، ضمن اعاده به ارتش با درجه سرلشکری، با حکم امام خمینی (ره) به عنوان رئیس ستاد ارتش انقلاب منصوب شد.

نقش سپهبد قرنی در آشوب‌های کردستان

شهید سپهبد قرنی که در جریان آشوب‌آفرینی ضدانقلاب در کردستان توانسته بود جلوی پیشروی آنها را بگیرد، خشم این پادوهای استکبار و سازمان‌های جاسوسی سیاسی آمریکا و موساد اسرائیل را برانگیخت و نخستین شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی شد.

سرلشگر قرنی را ترور کردند

قرنی پس از کناره‌گیری از ارتش در روز ۶ فروردین ۵۸، خانه‌نشین شد و در نهایت در روز سوم اردیبهشت در منزل شخصی خود در خیابان ولی‌عصر(عج) توسط گروهک فرقان به شهادت رسید. حمید نیکنام از اعضای گروهک فرقان ضارب اصلی سرلشکر قرنی بود که دستگیر و اعدام شد. پیکر شهید قرنی نیز در حرم حضرت معصومه(س) دفن شد.

کینه و نفرت گروه‌های چپ و مارکسیستی از سپهبد قرنی به این دلیل بود که در زمان تصدی رکن دوم ارتش، شبکه افسران حزب توده را پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کشف و منهدم کرده بود. این مسأله‌ای نبود که گروه‌های چپ از آن بگذرند، یکی از دلایل اصلی ترور وی از سوی گروهک فرقان با تفکرات التقاطی مارکسیستی عنوان شده است. همچنین بسیاری ترور قرنی را به مسأله ضلع زور از مثلث "زر و زور و تزویر" مربوط می‌دانند.

گروهک فرقان پس از ترور شهید قرنی در بیانیه‌اش، دلایل این ترور را این‌گونه اعلام کرد: «سرسپردگی به امپریالیزم آمریکا و کوشش در جهت انجام کودتای آمریکایی، همکاری با رژیم طاغوتی قبلی، همکاری با رژیم ضدتوحیدی فعلی و سرسپردگی به دیکتاتوری آخوندیسم، مفسد فی الارض، اقدام برای سرکوبی مردم کردستان در جهت قلب حقایق و واقعیات و متهم کردن مردم به اینکه مأمور اجنبی هستند، کوشش برای خلع سلاح مردم مبارز و محروم ایران و بازسازی ارتش از جمله دلایل ترور سپهبد قرنی بود!».

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود، درباره شهادت قرنی می‌نویسد: "سیاست دولت موقت در مقابله با آشوب‌ها و درگیری‌های قومی، حل‌وفصل مسئله از طریق گفتگو و مذاکره بود؛ اما اکثر نظامی‌ها و از جمله سرلشکر قرنی که ریاست ستاد ارتش را برعهده داشت، باتوجه به تجربیاتی که از قبل داشتند، چنین سیاستی را بدون پشتوانه‌ای از قاطعیت و نشان دادن اقتدار، برای حفظ یکپارچگی کشور کارآمد نمی‌دیدند و به آن معتقد نبودند؛ ما هنگامی که در کردستان بودیم، این مخالفت را وقتی برخلاف نظر هیئت با پرواز هواپیماهای جنگی در آسمان شهر سنندج مواجه شدیم، به‌عینه دیدیم.

در اثر ابراز همین مخالفت‌ها همراه با فشارهایی که احزاب و گروه‌های عمدتاً چپ‌گرا به دولت موقت وارد می‌کردند، مهندس بازرگان، سرلشکر قرنی را از کار برکنار کرد و به‌جای وی سرلشکر ناصر فربد را برگزید. این برکناری برخلاف ادعائی که می‌شد نه‌تنها آرامشی در حوادث مناطق کردنشین و سایر مناطق به‌وجود نیاورد، بلکه بهانه‌ای به دست گروهک کج‌اندیش فرقان داد که قرنی را متهم به کشتن مردم کُرد کنند و در محکمه‌ای ساختگی او را به اعدام محکوم سازند. درست چند روز بعد از برگزاری رژه بزرگ ارتش، با هجوم به منزلش او را به شهادت برساند.

روایت محافظ و راننده شهید قرنی تنها شاهد صحنه ترور

روایت محسن شجاعی، راننده و محافظ سپهبد قرنی که تنها شاهد ماجرا بوده، از نحوه ترور ایشان توسط اعضای گروه فرقان در کتاب «مرزبان؛ زندگی‌نامه شهید قرنی» این گونه آمده است: «یک روز متوجه شدم یک گروه نقاش به خانه ایشان آمده تا جاهایی از منزل را رنگ کند. به نقاش گفتم شما که دارید اینجا کار می‌کنید، مواظب باشید که یک‌وقت در حیاط را باز نکنید. کُلتم کنارم بود و لب حوض نشسته بودم. یکی از نقاش‌ها روی نردبان بود و دیگری هم داشت نقاشی می‌کرد. یک پسربچه هم همراهشان بود که سطل‌ها را تمیز می‌کرد.

سپهبد قرنی یک سینی چای آورد. گفتم این‌ها که بالا نشسته‌اند، مدام دارند ما را کنترل می‌کنند؛ منظورم کسانی بودند که از بالکن یکی از اتاق‌های هتل واقع در روبه‌روی خانه مشرف بودند.

قرنی گفت: تو چقدر به این‌ها گیر می‌دهی. حدود ساعت ۹ صبح بود، همین‌طور که داشتیم چای می‌خوردیم در خانه را زدند، تا من بلند شوم که در را باز کنم، پسربچه‌ای که کمک نقاش‌ها بود، بی‌اختیار دوید و در را باز کرد. تا من بیرون برسم، یکی از فرقانی‌ها، اسلحه کلاشینکف را زیر گلویم گذاشت. کُلتم که کالیبر ۴۵ داشت را از من گرفت و با ضربه‌ای خشابش را بیرون پراند و خشاب را گوشه باغچه انداخت و کُلتم را پرتاب کرد طرف دیگر حیاط.

مهاجمین مرا هُل دادند و به رویم رگبار بستند، من هم اشهدم را خواندم و به دیوار چسبیدم. فقط مدام می‌گفتم تو را به خدا به تیمسار کاری نداشته باشید، آدم خوب و خیرخواهی است. گفتند ساکت شو حرف نزن و بعد داخل خانه دویدند. دو تیر شلیک کردند و سوار موتور شدند و به سرعت از محل رفتند.

دو گلوله به سینه و پای قرنی اصابت کرده بود. پیکر وی با وانتی به بخش جراحی بیمارستان مهر منتقل شد، اما سرلشکر قرنی چند لحظه بعد از انتقال به بخش جراحی درگذشت.»

براساس این گزارش، سپهبد قرنی با اینکه در دوران رژیم پهلوی به درجه سرلشکری رسیده بود، اما وقتی شاهد ظلم‌هایی بود که محمدرضا پهلوی علیه مردم داشت، مقابل آن‌ها نیز درآمد؛ لذا مهم‌ترین ویژگی شهید قرنی مقابله با ظلم و تلاش برای رفع مشکلات مردم و گسترش تفکر انقلابی در کشور بود، که متأسفانه توسط گروه فرقان و به دست منافقی به نام «حمید نیکنام» به شهادت رسید.

سرهنگ زمانی از امرای ارتش درباره شهید قرنی گفته است: «می‌دانید که حضرت امام خمینی (ره) از هیچ کس بی‌جهت تعریف نکرده‌اند، تنها کسی را که نزدیک ۱۰ بار از او تعریف کرده اند تیمسار قرنی بوده است. وقتی به شهادت رسید و پیکر او را به بهشت زهرا (س) می‌بردند که دفنش کنند، من همه کاره مراسم بودم. امام (ره) به یکی از مقامات روحانی می‌فرمایند او را یک راست به قم ببرید و در صحن حضرت معصومه (س) در کنار آیت‌الله حائری یزدی (ره) دفن کنید».

خدابخش حکیمی-خبرنگار تحریریه جوان قدس

دیگر خبرها

  • تکذیب خروج نظامیان ایران از سوریه
  • خروج مستشاران ایران از سوریه از سوی یک مقام محور مقاومت تکذیب شد
  • تکذیب خروج مستشاران ایران از سوریه
  • خنده های جالب تحلیلگر آمریکایی در واکنش به اینکه مردم ایران به رضاپهلوی و بمباران ایران توسط اسرائیل علاقمند هستند + فیلم
  • درباره اولین شهید ترور جمهوری اسلامی ایران
  • وقتی «بوقلمون» هم مقابل «رضا پهلوی» کم می‌آورد!
  • آیین بزرگداشت چهل‌وپنجمین سالگرد شهادت سپهبد «قرنی» برگزار شد
  • وقتی «بوقلمون» هم مقابل «رضا پهلوی» کم می‌آورد!
  • آیین بزرگداشت چهل و پنجمین سالگرد شهادت سپهبد «قرنی» برگزار شد
  • مصائب یک سرلشگر ارتش